مانی رو بردم بالا

یهو رفت سراغ سینی چایی

مادرشوکت گقت یا باب الحوائج

بعد چنگ زد یه استکان خالی برداشت

مادرشوکت میگه عین پرنده های شکاری چنگ میزنه