ریسمان پاره
رفتیم باغ سبزی همون اول سگ بود
من گفتم وای سگ میترسم
مامی گفت نترس یسته س
دیدم راست میگه دورگردنش طنابه
با خونسردی رفتم داخل کلبه
یهو دیدم سگ اومد پشت پنجره درخالیکه طناب دورگردنش پاره س و از گردنش آویزون بود(از قبل پاره بود)
سعی کردم باهاش دوست شم برای خروج از کلبه بع مشکل نخورم،لب پنجره نون خشک بود،یکی براش انداختم نخورد
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم تیر ۱۴۰۱ ساعت 21:43 توسط مریم
|